کتاب قدرت عادت نوشته چارلز داهیگ
تصور کنید که تصمیم به ترک عادت سیگار کشیدن گرفتهاید. تا چند هفته اول همه چیز عالی است و به خودتان میبالید. اما ناگهان یک روز، میل به مصرف به شما چیره میشود و پیش از آن که متوجه بشوید، به عادتهای قبلی خود بر میگردید.
با خواندن کتاب قدرت عادت متوجه خواهید شد که موضوعات دیگر نیز با این مسئله صادق است. اما قدرت عادتها از کجا به دست میآید؟ عادات انسانها، به اعماق مغز و روان آنها نفوذ پیدا میکنند و زندگی ما را از راههایی بیشمار تحت تأثیر قرار میدهند. همانطور که یک عادت میتواند باعث رشد و موفقیت شود همچنین قادر است مشکلات و خراب کاریهایی را در زندگی ما ایجاد کند. خوشبختانه با آموختن نحوهی عملکرد عادتها میتوانید بر قدرت آنها غلبه کنید. آنچه در این خلاصه کتاب به آن اشاره میشود، نحوه ساخته شدن عادتها است که با آگاهی از این موضوع میتوانید عادتهای جدیدی را جایگزین عادتهای مخرب قدیمی خود کنید.
فصل اول (قدرت عادت)
عادتها حلقههایی از سه مؤلفه نشانه، روال و پاداش هستند که باعث ذخیره انرژی میشوند.
گروهی از محققان دانشگاه ام آی تی (MIT) در دههی 1990 به منظور کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با نحوهی به وجود آمدن عادتها در مغز موشها، آنها را مورد مطالعه قرار دادند. موشها باید راه رسیدن به تکهای شکلات را که در انتهای یک مسیر مارپیچ تی (T) شکل قرار داده شده بود، پیدا میکردند. محققان با بهرهگیری از تجهیزاتی خاص میتوانستند هنگامی که موشها در حال بو کشیدن برای پیدا کردن راه رسیدن به شکلات بودند، فعالیت مغزی آنها را رصد کنند.
فعالیت مغزی موشها زمانی که برای نخستین بار در مسیر مارپیچ قرار گرفتند، افزایش پیدا کرد. آنها قادر به حس کردن بوی شکلات بودند و جستجو برای پیدا کردن شکلات را شروع کردند. اما محققان در زمان تکرار آزمایش، موضوعی جالب را متوجه شدند. فعالیت مغزی موشها با به تدریج با یاد گرفتن و به خاطر سپردن راه و نحوهی رسیدن به شکلات، کاهش پیدا کرد. این فرایند را که باعث تبدیل یک سری کارهای دنبال هم، به یک روال کار خودکار میباشد، چانکینگ (chunking) یا تکه تکه شدن اطلاعات میگویند و پایهی شکلگیری تمام عادتها همین فرایند است. نقش تکاملی عادت بسیار واضح است؛ چراکه به مغز اجازهی ذخیره کردن انرژی را میدهد. به این ترتیب حتی کاری پیچیده مثل پیدا کردن تکهای شکلات در مسیری مارپیچ که ابتدا نیازمند تمرکز بود، در نهایت تبدیل به عادتی بدون نیاز به زحمت میشود. بر اساس مقالهی از محققان دانشگاه دوك (Duke)، تقریباً چهل درصد از کارهایی که هر روز انجام میدهیم، بر طبق عادت استوار است.
بطور کلی هر عادت را میتوان به یک حلقه سه قسمتی تقسیم نمود.
- ابتدا نشانه خارجی را درک میکنید. به عنوان مثال، ساعت شما زنگ میزند. این اتفاق یک عملکرد همهجانبه برای فعالیت مغزی شما به وجود میآورد و مغزتان تصمیم میگیرد که کدام عادت مناسب این موقعیت است.
- و سپس روال پیش میآید، یعنی بعد از دریافت نشانه، کاری که بصورت خودکار انجام میشود.
- در نهایت، پاداش همان احساس خوشایندی است که پس از روال انجام شده آن را تجربه خواهید کرد.
عادتها بینهایت بازگشت پذیر هستند. گاهی افرادی که دچار یک آسیب مغزی جدی شدهاند، باز همچنان عادتهای قدیمی خود را تکرار میکنند. یوجین را تصور کنید؛ مردی که به دلیل انسفالیت (encephalitis) یا التهاب حاد بافت مغزی، آسیب شدیدی دیده است. وقتی از او خواستند از اتاق نشیمن خود به دری که منتهی به آشپزخانه میشد، اشاره کند، نتوانست. اما زمانی که از او پرسیدند، در صورت گرسنه شدن، چه کاری انجام میدهد، یک راست به سمت آشپزخانه رفت و از یکی از کابینتها یک شیشه آجیل را پایین آورد. متأسفانه این حالت بازگشت پذیری باعث میشود حتی اگر با موفقیت یک عادت بد را کنار بگذارید، مثلاً سیگار کشیدن را ترک کنید، همیشه خطر به حالت نخست برگشتن برای شما وجود دارد.
فصل دوم (قدرت عادت)
عادتها به دلیل ایجاد میل، به انسانها متصل میشوند
به این سناریو فکر کنید. در تمام بعد از ظهرهای سال گذشته، یک کلوچه خوشمزه با تکههای شکلات را از کافهتریای محل کار خود، به عنوان پاداش یک روز کاری سخت میخریدید و میل میکردید. متأسفانه این کار باعث بالا رفتن وزنتان میشود. پس تصمیم به کنار گذاشتن این عادت میگیرید. اما فکر میکنید در اولین بعد از ظهری که از کنار کافهتریا بدون خریدن و خوردن آن کلوچه بگذرید، چه حسی خواهید داشت؟ ممکن است کلوچه دیگر بخرید یا با خلقی تنگ به خانهتان بروید.
کنار گذاشتن عادت مخرب، بسیار سخت است؛ چراکه شما تا آخرین حلقهی عادت که میل به دریافت پاداش میباشد را پیش رفتهاید، و آن احساس خوشایند را تجربه کردهاید. در دههی 1990 تحقیقات عصبشناسی به نام ولفرم شولتز (Wolfram Schultz)، چگونه انجام شدن این کار را در سطح مغز نشان داد. شولتز فعالیت مغزی یک میمون ماکاک به نام خولیو (Julio) را که مشغول یاد گرفتن و انجام دادن کارهای گوناگون بود، مورد مطالعه قرار داد. در آزمایشی خولیو را مقابل صفحه نمایش روی یک صندلی قرار دادند. هر گاه در صفحه نمایش تعدادی شکلهای رنگی نشان داده میشد، خولیو باید یک اهرم را میکشید. با انجام این کار، قطرهای آب توت سیاه که بسیار به آن علاقه داشت، روی لبهای او میچکید. خولیو در ابتدا به صفحه نمایش توجه زیادی نداشت. ولی وقتی اهرم را اتفاقی در لحظهای مناسب کشید و به عنوان پاداش قطرهای آب توت سیاه گرفت، فعالیت مغز او فعال شد که یک پاسخ لذتبخش قوی را نشان میداد.
… برای دسترسی به خلاصه جامع (15 صفحهای) این کتاب و 24 کتاب پرفروش دنیا، وارد لینک شوید.